لجبازی با لجبازی بچه ها ممنوع!
به گزارش وبلاگ ماکارون، تصوری که در برخی موارد، ازجمله میان والدین و کودک، می تواند نتیجه عکس داشته باشد و لزوما پدر و مادری که قدرت و زور بیشتری دارند، در برابر فرزندشان، برنده نخواهند شد! البته مهم است در میدانی که یک طرف کودک احتمالا لجبازی ایستاده و طرف دیگر پدر و مادری مستاصل، پیروزی را چه چیزی تعریف کنیم!
هم زورمان بیشتر است، هم اختیار عمل تام داریم و هم کسی نیست که بخواهد به ما امر و نهی کند! این همه آن چیزی است که والدین در اختیار دارند و می توانند در برابر رفتار ها و مهم تر از آن، لجبازی بچه ها شان به بهترین شکل ممکن از آن استفاده کنند و حرف خودشان را به کرسی بنشانند، اما آیا واقعا همین می شود؟
تجربه های متعددی که نه فقط برگرفته از تجربه شخصی بلکه در دور و اطراف مان دیده ایم نشان می دهد که در مواقع حساس، این پدر و مادر نیستند که پیروز ماجرا هستند! آن ها گاهی با وجود همه اختیارات، توانایی ها و توانمندی هایی که دارند، در برابر فرزندشان شکست می خورند و اصطلاحا حرف حرف آن ها نمی شود.
پافشاری، پافشاری، پافشاری!
بیایید واقعیت را بپذیریم که بچه ها از پافشاری و تکرار چندصدباره رفتار خود خسته نمی شوند که اتفاقا برعکس، این ما هستیم که اگر یک حرف یا یک عمل را بیشتر از حالت معمول انجام دهیم کلافه می شویم و اعصاب مان برهم می ریزد. آن ها در برابر این که خودشان را به این طرف و آن طرف بکشند، به زمین و زمان بزنند و یک وسیله را بخواهند، دهان شان را برای نخوردن ساعت ها بسته نگه دارند و مسائلی شبیه به این، خستگی ناپذیر هستند. پس بهتر است که وارد بازی قدرت نشویم و نخواهیم از زورمان استفاده کنیم که ممکن است زور ما بالاخره تمام شود و زور آن ها همچنان در بالاترین سطح ممکن باقی بماند.
تبدیل میدان جنگ به میدان مذاکره
برخلاف قدرت عملی که در برخی مواقع تحلیل می رود، کلام، همیشه قدرت نفوذ خوبی دارد و می تواند برای دقایقی، آب ها را
از آسیاب بیندازد. روان شناسان کودک معتقدند در مواقعی که اسیر لجبازی و یکدندگی کودک شده ایم، بهتر است با او وارد مذاکره شویم؛ مذاکره ای که احساس کند پیشنهاد های بهتری برایش وجود دارد: این یعنی مدیریت کردن! یعنی من اوضاع را از قبل پیش بینی کرده ام و می توانم موقعیت های جایگزینی که باب میل کودک است را به او پیشنهاد دهم.
این را مریم افضلی، مشاور و روان شناس می گوید که چنین رفتاری را یک بازی دوسر برد می داند: درواقع هم من به عنوان والد، او را از خواسته اش که احتمالا نامعقول و خطرناک بوده است دور کرده ام و کودک هم با موقعیتی بهتر از موقعیت قبلی روبه رو شده است و دیگر سر ناسازگاری برنمی دارد. درواقع والدین می توانند با صحبت کردن، نه به معنای همان کلمات تکراری نکن، نرو، نخور و... بلکه به معنای این که با همدیگر حلش می کنیم، پیروزمندانه از میدان خارج شوند. پیروزی یعنی این که از خواسته نابجای قبلی اش دست بکشد دیگر؟!
به لجبازی اش دامن نزنید
تجربه بسیاری از والدین و از آن مهم تر، روان شناسان کودک نشان داده است که دامن زدن به یک رفتار عصبی در کودک، او را به سمت عصبی تر بودن، پرخاشگر شدن و ادامه دادن نوع شدیدتری از آن رفتار هدایت می کند. موضوعی که خانم افضلی هم آن را تایید می کند: کودک فریاد می زند و ما بدون توجه به فریادهایش، به خواسته خودمان توجه می کنیم؛ او هم فریادش را بلندتر می کند! اتفاقی که روان سالم و سفید کودک مان را دچار خط وخش هایی می کند که در آینده تاثیرات نامناسبی خواهد داشت: در مقابل، کودکی را تصور کنید که برای رسیدن به خواسته اش پافشاری می کند، اما درعین حال، پدر و مادرش را مسئول رسیدن او به خواسته اش می داند و حاضر است که در برابر کلام آرام آن ها شنونده باشد؛ حتی اگر نخواهد تغییری در تصمیمش به وجود بیاورد. حداقلش این است که روانش از فریاد و گریه و جیغ در امان می داند؛ همین یعنی یک قدم جلو هستیم.
جنگ بماند برای دشمن
آن قدر گریه کن تا خسته شی! و انگار یادمان می رود ما با کودکی روبه رو هستیم که حاضریم همه چیزمان را فدایش کنیم تا کسی خم به ابروی او نیاورد. اصلا اسمش رویش است: جنگ قدرت! پس قرار نیست با فرزندمان وارد جنگی شویم؛ هرچه هست صلح است و تعاملی که قرار است در کنار عزیز بودن فرزند، تربیتش هم عزیز بماند.
کافی است کمی بر خودمان و اعصاب مان و هرآنچه در طول این مدت درباره روش های فرزندپروری خوانده ایم مسلط باشیم تا بتوانیم با استفاده از هرآنچه در اختیار داریم، از بازی و شعر و مصاحبه، تا پیشنهاد های هیجان انگیز و همدلی کردن و همراه شدن کودک را از خواسته نامعقولش دور کنیم. آن وقت است که اگر این کار را کردیم و فرزندمان همچنان می خندید، هردوی مان را پیروز بدانیم؛ واقعیت این است که پیروزی یکطرفه والدین ارزش چندان زیادی ندارد.
منبع: فرارو