پیشنهاد کتاب آرمان شهری برای واقع گراها و چگونه به آن برسیم ، نوشته روتگر برگمن
به گزارش وبلاگ ماکارون، کتاب آرمان شهری برای واقع گراها، کتابی است از مورخ مشهور هلندی، راتگر برگمن. این کتاب در اصل به عنوان یک مقاله به زبان هلندی برای یک مجله اینترنتی ، De Correspondent نوشته شد و بعد نویسنده فصولی بر آن اضافه نمود و مشروح تر نظر خود را بیان کرد و آن را به صورت کتاب درآورد.
نویسنده ادعا می کند رویکردی عملی برای بازسازی جامعه مدرن برای ترویج زندگی مولدتر و عادلانه تر بر اساس سه ایده اصلی بایدب اشد:
- درآمد پایه دنیای و بدون قید و شرط که به همه پرداخت شود
- یک هفته کاری کوتاه پانزده ساعته
- باز کردن مرز ها در سراسر دنیا با رفت و آمد آزادانه شهروندان بین همه کشور ها
کتاب می گوید که دنیای شدن به صورت ناعادلانه به سود چند کشور ثروتمند است و با جایگزینی تدریجی سرمایه انسانی با اتوماسیون و روباتیک،همچنین باعث افزایش نابرابری بین کشور های G20، کشور های پیشرفته و همسایگان در حال توسعه آن ها شده.
کتاب برای مستحکم کردن ایده های خوب، روایت هایی تاریخی را بیان می کند مانند طرح ریچارد نیکسون در سال 1968 برای درآمد پایه برای آمریکایی ها، یا پروژه Mincome در شهر کانادایی دافین، در مانیتوبا، که فقر را از بین برد یا توافق شنگن.
کارولین لوکاس در نقد خود برای ایندیپندنت، این کتاب را به عنوان یک مطالعه ای درخشان و غیرمتعارف توصیف کرده. ویل هاتون در مقاله نشریه The Observer گفت: شما ممکن است رویا هایی مشابه برگمن نداشته باشید - اما او از شما دعوت می کند که رویا را جدی بگیرید. به همین دلیل، این کتاب ارزش خواندن دارد.
آرمان شهری برای واقع گراها
و چگونه به آن برسیم
نویسنده : روتگر برگمن
مترجم : هادی بهمنی
نشر نوین
192 صفحه
بیایید با یک درس کوچک تاریخی شروع کنیم:
در گذشته، همه چیز بدتر بود. در حدود 99 درصد از تاریخ دنیا، 99 درصد از بشریت فقیر، گرسنه، کثیف، وحشت زده، نادان، مریض و زشت بودند. در قرن هفدهم میلادی، بلیز پاسکال، فیلسوف فرانسوی (1623-1662)، زندگی را به عنوان درهی عظیمی از اشک توصیف کرد. او می نویسد: بشریت خیلی خوب است، چون خودش می داند که در رنج و حسرت قرار گرفته است. در بریتانیا نیز فیلسوف دیگری به نام توماس هابز (1588 -1679) معتقد بود که زندگی انسان اساسأ زشت، خشن و کوتاه است.
اما در این 200 سال اخیر، همه چیز عوض شده است. در کسری از زمان، گونه ما بر این سیاره تسلط یافته و میلیارد ها نفر از ما ناگهان ثروتمند، پرورش یافته، پاک، ایمن، هوشمند، سالم و حتی گاهی اوقات زیبا شده اند. درحالی که در سال 1820، 94 درصد از مردم دنیا هنوز در فقر زندگی می کردند، در سال 1981 این درصد به 44 کاهش یافته است و هم اکنون که تنها چند دهه دیگر گذشته، به کمتر از 10 درصد رسیده ایم. اگر این رویه ادامه یابد، فقر شدید که زمانی جزء لاینفک زندگی بود، به زودی ریشه کن خواهد شد. حتی برخی از افرادی که هنوز فقیر قلمداد می شوند، از نوعی وفور نعمت که در تاریخ دنیا پیش بینی نمی شد، بهره مند هستند. در کشوری که من زندگی می کنم یعنی هلند، اندازه کمک دولتی که امروز یک شخص بی خانمان دریافت می کند، بیش از کل مخارجی است که یک هلندی میانه در دهه 50 انجام می داد و 4 برابر افرادی است که در عصر طلایی و باشکوه هلند زندگی می کردند؛ منظورم زمانی است که هلند، هنوز حاکم بر هفت دریا بود.
برای قرن ها، زمانه رو به جلو نمی رفت. مشخصأ مطالب زیادی برای نگارش در کتاب های تاریخی وجود داشتند، اما زندگی بهبود خاصی پیدا نمی کرد. اگر یک کشاورز ایتالیایی متعلق به سال 1300 را در ماشین زمان می انداختید و به دهه 1870 میلادی می آوردید، باز هم نمی توانست تغییر چندانی را در شرایط معیشت خود مشاهده کند. مورخان برآورد می کنند که میانه درآمد سالانه ایتالیا حوالی سال 1300، حدود 1600 دلار بوده است. حدود 600 سال بعد - پس از ظهور کلمب، نیوتون، انقلاب علمی، عصر اصلاحات و روشنگری، اختراع باروت، چاپ و موتور بخار - کماکان روی همان رقم 1600 دلار بود. ششصد سال تمدن، اما کماکان ایتالیایی های میانه در همان جایگاه قدیم شان بودند. هنوز به سال 1880 نرسیده ایم، دقیقه حوالی همان دورانی که الکساندر گراهام بل تلفن را اختراع کرد، توماس ادیسون حق اختراع لامپ را به نام خود ثبت کرد، کارل بنز در حال سرهم بندی اولین اتومبیل اش بود و جوزفین کاکرین در حال اندیشیدن به احتمال خارق العاده ترین ایده تمام دوران (ماشین ظرف شویی) بود، دهقانان ایتالیایی توانستند در راستا پیشرفت قرار بگیرند.
و عجب کورس پرماجرایی هم شروع شد. این دو دهه اخیر توانسته رشد انفجاری جمعیت و رفاه در سرتاسر دنیا را به صورت توأمان تجربه کند. درآمد سرانه کنونی نسبت به سال 1850، ده برابر شده است. یک ایتالیایی میانه 15 برابر ثروت بیشتری نسبت به 1880 دارد. و اقتصاد دنیای؟ هم اکنون، نسبت به دوران پیش از انقلاب صنعتی، 250 برابر قدرت بیشتری دارد؛ یعنی زمانی که تقریباً تمامی افراد در همه جای دنیا کماکان فقیر، گرسنه، کثیف، وحشت زده، نادان، مریض و زشت بودند.
فصل 1: بازگشت آرمان شهر
فصل 3: چرا باید به همه افراد پول مفت بدهیم
فصل 3: پایان فقر
فصل 4: داستان عجیب رئیس جمهور نیکسون و لایحه درآمد همگانی اش
فصل 5: ارقام نو، برای عصر نو
فصل 6: یک هفته کاری 15 ساعته
فصل 7: چرا صرف بانکدار بودن، کافی نیست
فصل 8: مسابقه علیه ماشین
فصل 9: پشت دروازه های سرزمین فراوانی
فصل 10: چگونه اندیشه ها، دنیا را تغییر می دهند
منبع: یک پزشک